مجموعه کاملی از کلمات و اصطلاحات خودمانی، عامیانه ایرانی قسمت 375
جا ماندن-فراموش شدن
چینی بند زدن-کاسه دوختن-به هم چسباندن تکه های ظروف شکسته
زبون-حقیر-توسری خور
در آوردن پول-برای به دست آوردن پول و درآمد کوشیدن
به هم زدن-قطع رابطه کردن
دم کسی لای تله گیر کردن-دچار سختی شدن-به بلا گرفتار شدن
پلاس-اثاث مختصر منزل
ریسک کردن-به کاری خطرناک دست زدن
خواهر کسی را گاییدن-دخل کسی را آوردن-کلک کسی را کندن
پا را از گلیم خود فراتر گذاشتن-از حد خود گذشتن
دهان کسی آستر داشتن-قدرت خوردن خوردنی های بسیار داغ و تند را داشتن
دست خالی بودن-تهی دست بودن-بی چیز بودن
دل دل زدن-نفس نفس زدن-تپیدن شدید قلب
حسرت به دل ماندن-به آرزوی خود نرسیدن
پوست کسی را پر از کاه کردن-به طرز فجیعی کشتن
جببه گرفتن در مقابل کسی-با کسی مخالفت کردن-در برابر کسی مقاومت کردن
از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن-ظاهرن به حرفی گوش دادن ولی به آن عمل نکردن
خیک باد-باد کرده-شکم آورده-آبستن
چیلک دان کسی را تکاندن-کسی را وادار با افشای رازش کردن
رمباندن-خراب کردن
پاتال-سالخورده-پیر
تیپا کردن-با اردنگی بیرون کردن
زنانه-ویژه ی زنان
خاکه زغال-ریزه ی زغال
زهرمار کردن چیزی-مانع از لذت بردن از چیزی شدن
رقاصی-کارهای بی هوده و سبک
خیمه شب بازی درآوردن-ادا و اطوار در آوردن-حیله و تزویر به کار بردن-خلاف واقع جلوه دادن
راسته کردن-حساب گِرد کردن اعداد
حسابی-معقول-مورد اعتنا-کاملن
باز و ولنگ-گل و گشاد-بی نظم و ترتیب
بی همه کس-بی پدر و مادر
چپه-کجی به یک سمت
زائو-زنی که زاییده و در بستر است
درخت اگر-امید پوچ و واهی
آب به آب شدن-تغییر آب و هوا دادن-بهبود یافتن به سبب سفر
آفتاب به آفتاب-هر روز
خرفهم-فهماندن به ابله-شیر فهم
(به زبان کودکان) زخم شدن
باور کسی شدن-گرفتار توهم شدن-تحسین و تمجید دیگران را حقیقت دانستن
بلغور کردن-سر هم ردیف کردن-حرف های قلمبه زدن-شکسته و نامفهوم حرف زدن
از رو رفتن(خجالت کشیدن، از میدان بهدر رفتن)
بش باد-حقش باشد-هنگامی که کسی به دشمنان دین لعنت بفرستد-شنوندگان این جمله را می گویند.
دست آخر-سرانجام-آخر سر-آخر کاری
پیش فنگ-جلوی رو قراردادن تفنگ به طور عمودی
به پیش-فرمان نظامی برای حرکت سپاهیان به جلو
بله بُری-گفتگو برای تعیین شرایط عقد و میزان حقوق زن و شوهر
ریش پروفسوری-ریشی که فقط روی چانه یلند شده است
پف کردن-ورم کردن-باد کردن-مغرور شدن
از پا در آوردن-سخت فرسوده و از کار افتاده کردن
زمخت-درشت-ناهنجار
اهل دود-سیگاری
خود را باختن-دست و پای خود را گم کردن-مضطرب شدن
جا نماز-سجاده-فرش کوچکی که بر آن نماز می خوانند
جرات دادن-دل دادن-دلیر کردن
اشک خنک-گریهی ساختگی
دارایی-ثروت-وزارت خانه ای که امور مالی کشور در آن رسیدگی و برنامه ریزی می شود
پا به سال گذاشتن-بزرگ شدن
پِرک-بوی ترشیدگی-بوی ماندگی
پا بر جا-ثابت قدم-استوار
بالینی-کلینیکی
خاک پای کسی بودن-ذلیل کسی بودن-مرید کسی بودن
تخت پایی-صاف بودن کف پا
پاشویه کردن-شستن پای بیمار با آب گرم نمکدار برای پایین آورد تب
ابرو کج کردن(خشم گرفتن)
خانه گرفتن-نگا. خانه بستن-اجاره کردن خانه
تند کردن-سریع شدن در رفتار و حرکت-زبان گز کردن غذا