
زمینهساز انتقال دانش است. فناوری اطلاعات و ارتباطات بهعنوان محملی مناسب برای ارتباطات درونسازمانی یکی از عوامل زیرساختی مدیریت دانش است که باید در سازمان از اولویت برخوردار باشد. لذا، راهاندازی و استفاده بهینه در شبکههای داخلی در خصوص تسهیم دانش یکی از اقدامات مهمی است که باید موردتوجه قرار گیرد. فناوری اطلاعات نقش مؤثر و مهمی در حذف موانع ارتباطی دارد که اغلب از تعاملات بین بخشهای مختلف یک سازمان جلوگیری میکند. نقش مهم فناوری اطلاعات عبارت از توانایی آن در حمایت از ارتباطات، همکاری، جستوجوی دانش و یادگیری مشترک است. فناوری اطلاعات یک بعد کلیدی در مدیریت دانش مؤثر است که به دو نوع تقسیم میشود: فناوریهای ارتباطی (ایمیل و ویدئو کنفرانس، کنفرانس کامپیوتری و…) و فناوری تصمیمگیری (سیستمهای حمایت تصمیمگیری، سیستمهای خبره و سیستمهای اطلاعات اجرایی). وگمن مدیریت دانش را متشکل از شش مرحله میداند: (۱) تعیین نمودن، (۲) توسعه دادن، (۳) ذخیره نمودن، (۴) تسهیم نمودن، (۵) بکار بستن، و (۶) ارزیابی نمودن دانش. [۲۰]
۲-۱۸-۱۳- مدل مدیریت دانش UTI
در مدل مدیریت دانش یوتیآی شش بخش جهت انجام فرایند مدیریت دانش تدوین گشته است: (۱) هماهنگی نمودن، (۲) تشخیص نیازها، (۳) تسهیم نمودن، (۴) خلق نمودن، (۵) جمعآوری و ذخیره نمودن و (۶) آشکار نمودن دانش. (فاتحی، زمانعلی. ۱۳۹۰)
۲-۱۸-۱۴- مدل مدیریت دانش Boisot
مدل مدیریت دانش بویسوت۸۳ بر مفهوم کالای اطلاعاتی مبتنی است که با دارایی فیزیکی تفاوت دارد. انتقال مؤثر کالاهای اطلاعاتی تا حد زیادی به فرستندگان و دریافتکنندگانی بستگی دارد که طرح یا زبان کد شده مشترکی را تسهیم میکنند. کالای دانشی همچنین بافتی دارد که در درون آن میتواند تفسیر شود پس، تسهیم مؤثر دانش مستلزم این است که فرستندگان و دریافتکنندگان هم بافت و هم طرح یا زبان کد شده را تسهیم کنند. بویسوت دو نکته کلیدی زیر را مطرح میکند:
هرقدر دادهها آسانتر ساختارمند و به اطلاعات تبدیل شوند به همان میزان قابلیت توزیع آنها بیشتر میشود
هرقدر داده ساختارمند شده (اطلاعات) کمتر نیازمند بافت مشترک برای توزیع باشد، قابلیت توزیع آن بیشتر میشود.
مدل مدیریت دانش بویسوت مدلی سه بعدی با ابعاد ذیل است: (۱) کد شدنی – کدنشدنی (۲) انتزاعی – عینی و (۳) توزیع شدنی – توزیع نشدنی. فعالیتهای کدگذاری، جداسازی، توزیع، جذب، اثرگذاری، و بررسی و تحلیل همگی به یادگیری کمک میکنند. به طور تقریبی بعد کدگذاری به دستهبندی و طبقهبندی، بعد انتزاع به خلق دانش از طریق تحلیل و درک کردن و بعد توزیع به دسترسی و انتقال مربوط است.۸۴
۲-۱۸-۱۵- مدل مدیریت دانش APOQ
در مدل مدیریت دانش APOQ در فاز اول باید دانش ایجاد گردد پس از ایجاد دانش فاز دوم شامل تشخیص است، جمعآوری دانش در حوزههای مختلف در فاز سوم این مدل صورت میپذیرد پس از جمعآوری دانش در فاز چهارم به سازماندهی دانش میپردازد و پسازاینکه دانش موجود سازماندهی گردد شروع به تسهیم دانش در فاز پنجم مدل مینماید پس از تسهیم و انتشار، دانش باید با فرایندها سازگار گردد که این اقدام در فاز ششم انجام میپذیرد و در فاز آخر یعنی فاز هفتم امکان استفاده و بهکارگیری دانش فراهم شده است.۸۵
۲-۱۸-۱۶- مدل مدیریت دانش Keep&Daly&Ham
در مدل مدیریت دانش ارائه شده حاضر فرایندهای (۱) خلق نمودن، (۲) مهار نمودن، (۳) چارچوببندی نمودن، (۴) ذخیره نمودن و (۵) تسهیم نمودن دانش از ارکان مدل بهحساب آمده و ارائهکنندگان این مدل موفقیت مدیریت دانش را درگرو اجرای صحیح این مراحل میدانند.۸۶
۲-۱۸-۱۷- مدل مدیریت دانش Green Wood
در مدل مدیریت دانش جاری تأکید بر شش دسته از فعالیتها میباشد: (۱) خلق کردن، (۲) مشخص ساختن، (۳) دستهبندی نمودن، (۴) برقرار ارتباط با دیگران، (۵) درک کردن، و (۶) ایجاد دانش.۸۷
۲-۱۸-۱۸- مدل مدیریت دانش Davenport 7 Prusak
داونپورت و پروساک معتقدند که تولید دوباره دانش پنهان یا پیچیده که توسط صاحب آن در طول یک دوره زمانی بلندمدت بهدستآمده بهصورت یک مدرک یا پایگاه داده تقریباً غیرممکن است. همچنین توزیع همهی دانشی که از این طریق به دست میآید بسیار دشوار و زمانبر است. اجرای فرایند کسب دانش پنهان در استفاده از زبان نیست بلکه در تجربه کردن و توانائی انتقال و تسهیم آن است. این ایده نباید با انتقال ساده اطلاعات اشتباه گرفته شود به دلیل اینکه اگر انتقال اطلاعات و تجارب را از احساسات و بافت خاص آنها جدا کنیم خلق دانش اتفاق نمیافتد. در این مدل مدیریت دانش سه مرحله اصلی بیان گردیده است: ۱. تولید نمودن دانش ۲. کدبندی و سازماندهی دانش تولیدشده و ۳. منتقل نمودن دانش. [۲۱]
۲-۱۸-۱۹- مدل مدیریت دانش Newman&Conard
بر اساس مدل عمومی مدیریت دانش در سازمان چرخه مدیریت دانش شامل ایجاد دانش در سازمان، نگهداری، تبدیل و انتقال دانش در سراسر سازمان و درنهایت بهکارگیری آن است. نیومن و کونارد مدیریت دانش را نظامی میدانند که با حفظ و تقویت ارزش حال و آینده داراییهای دانشی سازمان، در پی ارتقای عملکرد افراد و سازمانهاست. سیستمهای مدیریت دانش هم فعالیتهای افراد و هم ماشینآلات و نیز محصولات آنها را در برمیگیرد. [۲۲]
۲-۱۸-۲۰- مدل مدیریت دانش Hjelmeruik&Kirkemi
در این مدل مدیریت دانش چهار فرایند بهعنوان فرایندهای کلیدی مطرح گشته است که عبارتاند از: (۱) مهار نمودن، (۲) خلق نمودن، (۳) ارسال نمودن/نشان دادن، و (۴) استفاده نمودن دانش. (فاتحی، ز. ۱۳۹۰)
۲-۱۸-۲۱- مدل مدیریت دانش Promote
مدیریت دانش فرآیندگرا۸۸ یک نقطه ورود به مدیریت دانش مستقل از فناوری مورد استفاده زیر چتر مدیریت سازمانی تأکید دارد. این سبک از مدیریت دانش معتقد به همگرایی و بهرهبرداری ترکیبی از مدیریت دانش و سایر دیسیپلینهای مدیریتی سازمان است. POKM به نکات زیر توجه دارد:
دانش باید در درون فرآیندهای کسبوکار تعبیهشده باشد
فرآیندهای دانشی قادر هستند مدلسازی شوند
یک سیستم مدیریت دانش، یک فرا ابزار۸۹ است.
PROMOTE یک رویکرد فرآیند گرا برای مدیریت دانش است. PROMOTE از مراحل مدیریت دانش فرآیند گرا پشتیبانی میکند. این مراحل عبارتاند از:
فرآیندها بهعنوان دانش: اولین مرحله تعریف فرآیندها به مثابه دانش است. PROMOTE امکان مدلسازی و تحلیلی توالیهای سازمانی و تعیین وظیفههای وابسته به دانش را فراهم میکند.
فرآیندها به عنوان یک نقطه ورود: دومین مرحله، تعریف کردن فرآیندها به عنوان نقطه شروع جهت جمعآوری نیازمندیها برای مدیریت دانش است.
فرآیندها بهعنوان رویکرد مدیریت: مرحله سوم تعریف کردن فرآیندهای مدیریتی برای دانش است. PROMOTE امکان ترکیب کردن مدیریت دانش با سایر دیسیپلینهای مدیریتی را فراهم میکند. در همین راستا، مدیریت دانش مبتنی بر سرویس۹۰ بهعنوان یک رویکرد اجرایی برای مدیریت دانش فرآیندگرا معرفی میشود.
بهطور شفاف مراحل مدیریت دانش در مدل پروموت عبارتاند از: (۱) هدفگذاری، (۲) مشخص نمودن، (۳) توسعه، (۴) نشر، (۵) استفاده و بهکارگیری، (۶) ذخیرهسازی، و (۷) ارزیابی کردن. [۲۳]
۲-۱۸-۲۲- مدل مدیریت دانش Beek Man
“بک من”(۱۹۹۹) هشت مرحله زیر را برای فرایند مدیریت دانش پیشنهاد داده است: [۲۴]
شناسایی کردن: تعیین صلاحیتهای درونی، منبع استراتژی، قلمرو دانش.
تسخیر کردن: رسمی کردن دانش موجود.
انتخاب کردن: تعیین ارتباط دانش، ارزش و دقت، رفع دانشهای ناسازگار.
ذخیره کردن: معرفی حافظه یکی شده در مخزن دانش با انواع الگوهای دانش.
پخش کردن: توزیع دانش برای استفادهکنندگان بهطور خودکار بر پایه علاقه و کار و تشریکمساعی دانش در میان گروهها.
به کار بردن: بازیافتن و استفاده دانش در تصمیمگیریها، حل مسائل، خودکار کردن و پشتیبانی کار و مددکاری شغل و آموزش.
ایجاد کردن: تولید دانش جدید در حین تحقیقات، تجربه کردن کار و فکر خلاق.
تجارت کردن: فروش و معامله، توسعه و عرضه کردن دانش جدید به بازار در قالب محصولات و خدمات.
۲-۱۸-۲۳- مدل مدیریت دانش Holsapple&Jashi
هلساپل و جوشی، یک مدل زنجیره دانش را که شامل هر دو نوع فعالیتهای اولیه و ثانویه میشوند و قابل مقایسه با مدل زنجیره ارزش پورتر است را ارائه نمودند. مدل زنجیره دانش، از یک هستیشناسی مدیریت دانش بهوسیله ۳۰ فعال مدیریت دانش بوجودآمده است. این هستیشناسی، پنج طبقه فعالیتهای اولیه را تعریف میکند: (۱) کسب دانش، (۲) انتخاب دانش، (۳) تولید دانش، (۴) جذب و درونی سازی دانش، و (۵) انتشار دانش. این فعالیتهای اولیه، دانش را در یک مرحله و چهار طبقه از فعالیتهای ثانویه که مراحل مدیریت دانش را هماهنگ میکنند به وجود میآورند: (۱) اندازهگیری، (۲) کنترل، (۳) هماهنگی، و (۴) رهبری. بر طبق این مدل بهکارگیری ترکیبی از فعالیتها در ۹ طبقه، منجر به یادگیری و تبلور سازمانی میشود. یادگیری بیانکننده تغییرات در وضعیت منابع دانش بوده و تبلور، بیانکننده ظهور و جلوهگری دانش سازمان در دنیای واقعی است. شیوههایی که مدیریت دانش بکار گرفته میشوند، میتواند بر موقعیت رقابتی سازمان تأثیر گذارد. بهبیاندیگر، بهرهوری، چالاکی، نوآوری، و اعتبار چهار جنبه رقابتی هستند که هرکدام از آنها میتوانند سازمان را به نوعی از انجام هریک از ۹ فعالیت بیانشده منتفع سازند. [۲۵]
۲-۱۸-۲۴- مدل مدیریت دانش Bukowitz&Willams
اجزای فرآیند مدیریت دانش ارائهشده از سوی بکوویتز و ویلیامز شامل هفت عامل:
یافتن، بهکارگیری، یادگیری، تسهیم، ارزیابی، ایجاد، نگهداری و حذف است که باید برای ایجاد سرمایه بر پایه دانش بهصورت یکپارچه مدیریت شوند. [۲۶]در ادامه راجع به هر یک از آنها توضیحاتی به شرح زیر داده خواهد شد.
الف) یافتن: نکات اساسی که در یافتن اطلاعات درست، باید در زمان مناسب مدنظر قرار گیرند، عبارتاند از:
آیا همکاران میتوانند، نیازهای اطلاعاتی خود را دقیق فرموله کنند؟
آیا منابع و حاملان دانش مشخصاند؟
آیا ابزار کمی و قواعد موجود از جستجوی اطلاعات حمایت میکنند؟
آیا شالوده ساختار دانشی، قابل فهم بوده و خوب سازماندهی شدهاند؟
ب) بهکارگیری: به این معنا است که بتوان خلاقانه و مشتری گرایانه، راهحلهای مناسب را به دست آورد. این امر از طریق پیشنهاد راههای گوناگون برای استفاده از دانشهای بالقوه انجام میشود. نکاتی که باید برای تحقق این موضوع موردتوجه قرار گیرد عبارتاند از:
جریان آزاد ایدهها در داخل سازمان،
همکاری تنگاتنگ بخشهای مختلف سازمان و
ایجاد مکانهای (مجازی/فیزیکی) آزاد برای تبادل دانش و بروز خلاقیت در