عقاید انحرافی شیخ احمد احسایی اعتقاد به رکن رابع است، شیخ احمد احسایی اصول دین را به چهار مورد منحصر میکند، توحید، نبوت، امامت و رکن رابع.او عدالت را ذکر نمیکند. در واقع اعتقاد او بر این است که صفات خداوند در قرآن بیان شده و دیگری نیازی به ذکر جداگانه آن نیست، همچنین معاد را هم قبول ندارد. چون در قرآن ذکر شده است و دیگری احتیاجی به بیان آن نیست وقتی مسلمانان قرآن را قبول دارند پس به تبع آن معاد را هم پذیرفتند.
به این ترتیب شیخ احمد احسایی چهارمین اصل از اصول دین را رکن رابع ذکر میکند و رکن رابع همان شیعه کامل است که واسطه بین شیعیان و امام غائب است و احکام را بی واسطه از امام غائب میگیرد.
شیخ احمد احسایی امامان معصوم (ع) را از علل اربعه کائنات و واسطه فیض الهی و آفریننده موجودات دیگر به اذن الهی دانسته و صفت خالقیت و مشیت الهی را به اهل بیت نسبت داده است.
امام رضا (ع) در مورد کسانی که همچنین اعتقادی داشته باشند میفرماید: اگر کسی گمان کند که خداوند عزوجل کار آفرینش و رزق را به حجتهای خود واگذار کرده، تفویضی و مشرک است.
به این ترتیب شیخ احمد احسایی خود را رکن رابع و واسطه مردم و امام غائب میدانست و بعد از او سید کاظم رشتی رکن رابع بود که بنا به گفته سید کاظم رشتی تا ظهور حجت زمین خالی از رکن رابع نخواهد بود. شیخ احمد احسایی در آخر عمر سید کاظم رشتی را جانشین خود کرده و از شاگردانش خواست که بعد از او از سید کاظم رشتی پیروی کنند به این ترتیب رهبری شیخیه را به عهده گرفت. سید کاظم رشتی هم به پیروی از استادش معتقد به بابیت بود و به این اعتقاد بود که واسطه فیض میان امام زمان و مردم شیعه کامل و رکن رابع است. سید کاظم رشتی جانشینی برای خود تعیین نکرد. به این ترتیب اختلاف بر سر جانشینی او به وجود آمد و چهار نفر ادعای جانشینی او را کردند که عبارت بودند از 1- حاج کریم خان 2- میرزا شفیع 3- میرزا طاهر حکاک 4- میرزا علیمحمد شیرازی توانست جانشین سید کاظم رشتی شد و زمینه بابیه را فراهم کرد
بند دوم:بابیت
فرقه بابیه به دست علیمحمد شیرازی ملقب به باب تأسیس شده است که پیروانش او را حضرت اعلی و نقطه اولی هم لقبدادهاند. از آنجا که در ابتدای دعوتش مدعی بابیت امام دوازدهم شیعه بود خود را باب امام زمان (عج) میدانست و پیروانش را بابیه نامیدند.
بعد از مرگ سید کاظم رشتی از آنجا که جانشینی برای خود تعیین نکرده بود پس از گرویدن 18 نفر به سید علیمحمد شیرازی خود را جانشین سیدکاظم رشتی و باب امام زمان معرفی کرد، البته با این که بیشتر طرفداران سیدعلیمحمد از شاگردان سیدکاظم رشتی بودند با این حال بسیاری از شاگردان سیدکاظم رشتی مخالف بابیت علی محمد بودند، مرحوم شیخ احمد احسایی و سیدکاظم رشتی در جمیع آثارشان به ضروریات اسلام از قبیل خاتمیت، نبوت، رسالت حضرت رسولالله (ص)، عدم نسخ اسلام، قائمیت حضرت ابوالقاسم حجهبن الحسن العسکری اعتراف کردهاند و منکر آن را منکر ضروری دین دانستهاند و بنابراین همانطور که در ادامه میآید سید علیمحمد شیرازی از نظر شیخیه هم مرتد و مستوجب کیفر است.
آثار اولیه سیدعلیمحمد شیرازی منطبق با مزاج شیخیه و مغایر با عقاید شیعه امامیه، مبنی بر دعوای بابیت بود. مثلاً در تفسیری که بر سوره یوسف نوشته بود بیان کرد که این کتاب را از جانب محمد بن الحسن العسکری نوشته است و به این ترتیب ادعای بابیت امام زمان (ع) را علنی ساخت.
سید علیمحمد شیرازی بعد از مدتی که از ادعای بابیت گذشت، ادعای دیگری نیز کرد که به ترتیب بیان میکنیم:
1- ادعای ذکریت: در واقع او ذکر را بالاترین مرتبه سلوک مینامد. باب پس از ادعای بابیت شروع به تفسیر و تأویل قرآن میکند و بیان میکند که امام دوازدهم شیعیان او را مأمور ساخته که مردم را ارشاد کند. در تفسیری که بر سوره یوسف مینویسد بیان میکند که:
همانا خداوند مقدر کرده است که این کتاب، از نزد محمد، پسر حسن و پسر علی و پسر موسی، پسر جعفر، پسر محمد، پسر علی، پسر حسین، پسر علی، پسر ابیطالب، بر بندهاش برون آید تا از سوی ذکر (سیدعلیمحمد) حجت بالغه خدا بر جهانیان باشد.
2-ادعای قائمیت: بعد از مدتی که از ادعای ذکریت و بابیت گذشت و توانست عدهای را دور خود جمع کند اعلام کرد که «اننی انا القائم الحق الذی انتم بظهوره توعدون من همان قائم حقی هستم که شما به ظهورش وعده داده شدهاید یا منم آن کسی که هزار سال میباشد که منتظر آن میباشید.
مدت دعوت قائمیت و مهدویت سید علیمحمد شیرازی دو سال و نیم بیشتر نبود، با وجود توبه نامه در ادعای خویش ثبات قدم نداشته است.
3- ادعای نسخ اسلام: علیمحمد باب مدعی نزول کتاب جدید و دین جدید شد و با نوشتن کتاب بیان دین اسلام را نسخ کرد و در اینباره نوشت: در هر زمان خداوند عزوجل کتاب و حجتی از برای خلق مقدر فرموده و میگوید در سه هزار و دویست و هفتاد از بعثت رسول الله (ص) کتاب بیان و حجت را است حروف سبع (علیمحمد که دارای هفت حرف است)
از آنجایی که لازمه ظهور هر شریعت جدیدی، نسخ شریعت قبلی است لذا بهائیان بیان را ناسخ قرآن میدانند.
در واقعه بدشت قرهالعین گفت که : ای اصحاب این روزگار از ایام فترت شمرده میشود امروز تکالیف شرعیه یک باره ساقط است و این حوم و صلوه کاری بیهوده است. آنگاه که میرزا علیمحمد باب اقالیم سبعه را فرو گیرد و این ادیان مختلف را یکی کند. تازه شریعتی خواهد آورد و قرآن خویش را در میان امت ودیعتی خواهد نهاد، هر تکلیف که از نو بیاورد بر خلق روی زمین واجب خواهد گشت. پس، زحمت بیهوده بر خویش روا ندارید و زنان خود را در مضاجعه طریق مشارکت بسپارید و در اموال یکدیگر شریک و سهیم باشید که در این امور شما را عقابی و عذابی نخواهد بود.
قضیه از این قرار بود که در اجتماعی که در بدشت واقع شد ،علیمحمد باب و حسینعلی میرزا و قرهالعین حضور داشتند، در آن زمان علیمحمد باب تنها ادعای بابیت را داشت، در واقع نگرش نسخ اسلام و از بین بردن شریعتهای قبلی از قرهالعین بود که به علیمحمد باب القاء کرده بود. در مورد خصوصیات قرهالعین گفتهاند که زنی بیقید و بند بوده و همانطور که در تلخیص تاریخ نبیل زرندی آمده، قامت پریوش خود را در برابر دید و تماشای همگان نهاد.
4-ادعای نبوت: میرزا علیمحمد شیرازی در سن بیست و پنج سالگی ادعای نبوت و پیامبری کرد، بهائیان معتقدند که علیمحمد باب دو مقام دارد؛ الف) پیامبری مستقل و صاحب کتاب بود؛ ب) مبشر و بشارت دهنده به ظهور پیامبر دیگری به نام میرزا حسینعلی است. آنان باب را از جمله انبیای الهی می دانند. باب را شبیه حضرت موسی و حضرت عیسی و حضرت محمد (ص) دانسته ند و گفتهاند که صاحب آیینی مستقل و آیینی جدید است و نیز گفتهاند همان موعود مقدس است که با ظهورش وعده همه پیامبران تحقق یافته است، میرزا علیمحمد شیرازی میگفت: حضرت حجت ظاهر شد به آیات و بینات به ظهور نقطه بیان که بینه ظهور فرقان است باب خود را برتر از همه انبیای الهی میدانست و مظهر نفس پروردگار میپنداشت، باب در تفسیر سوره یوسف ادعا کرده است: «ان الله قد اوحی الی ان کنتم تحبون الله فاتبعونی و نیز گفته است. من از محمد افضلام، چنان که پیغمبر گفته است بشر از آوردن یک سوره من عاجز است. من میگویم بشر از یک حرف کتاب من عاجز است. زیرا محمد (ص) در مقام الف و من در مقام نقطه هستم.
وی در کتابالبیان آورده است:«قسم به خدا، امر من از امر رسول الله عجیبتر است. او در میان عرب تربیت شد و من در میان عجم و در سن بیست و پنج سالگی.
در نهایت این که علیمحمد باب به مقام نبوت نیز اکتفا نکرده و ادعای خدایی میکند. میگوید: انَّ علی قبل نبیل ذاتالله و کینو نبه.
به هر حال در نهایت سید علیمحمد شیرازی به خاطر آشفتگی که در اوضاع مملکت ایجاد کرده بود با ادعای منحرافه خود به اصرار امیرکبیر تیرباران شد

اینجا فقط تکه های از پایان نامه به صورت رندم (تصادفی) درج می شود که هنگام انتقال از فایل ورد ممکن است باعث به هم ریختگی شود و یا عکس ها ، نمودار ها و جداول درج نشوندبرای دانلود متن کامل پایان نامه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه ، پروپوزال ،سمینار مقطع کارشناسی ، ارشد و دکتری در موضوعات مختلف با فرمت ورد می توانید به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.
رشته حقوق همه گرایش ها : عمومی ، جزا و جرم شناسی ، بین الملل،خصوصی…
در این سایت مجموعه بسیار بزرگی از مقالات و پایان نامه ها با منابع و ماخذ کامل درج شده که قسمتی از آنها به صورت رایگان و بقیه برای فروش و دانلود درج شده اند
بند سوم: بهائیت
فرقهایی برگرفته از آئین بابی است که اساس آن نفی توحید و نفی خاتمیت پیامبر، نسخ اسلام و نفی روحانیت و حجیت تقلید در اسلام است.
فرقه بهائیه را میرزا حسینعلی نوری بنیان نهاده است، پدر میرزا حسینعلی نوری معروف به میرزا بزرگ از مستوفیان و منشیان محمد شاه قاجار بود. میرزا حسینعلی از پیروان باب بود.از جمله فعالیتهای میرزا حسینعلی نوری در زمان باب همکاری در آزادی قرهالعین در قزوین وهمکاری در به شهادت رساندن ملا محمدتقی برغانی که درنهایت دستگیر شده بود. به استناد منابع بهایی، باب بعد از مرگ خود میرزا یحیی (برادر حسینعلی نوری) را جانشین خود اعلام کرده بود. ، البته اختلاف نظرهایهایی در این زمینه هست، ولی به هر حال بیشتر بابیها به جانشین میرزا یحیی گردن نهادند و بدین سان او جانشین محمدعلی باب شد. و چون در این زمان سن میرزا یحیی کم بود، عملاً حسینعلی میرزا زمام امور را به دست گرفت، ولی چندی بعد به علت حس ریاستطلبی که میرزا حسینعلی داشت کمکم حسینعلی ادعای من یظهره الهی کرد و عده ای از بابیان این ادعای میرزا حسینعلی را پذیرفتند وعده ایی نیز به مخالف با آن برخاستند. در همین ایام بود که بابیها عملاً به سه گروه تقسیم شدند، عدهایی که جانشین میرزا یحیی (صبح ازل) را پذیرفتند، ازلی نام گرفتند وعدهایی که به حسینعلی بهاء پیوستند بهائی نامیده شدند و عدهایی که ادعای این دو برادر را نپذیرفتند بابی باقی مانند، و به این ترتیب با ادعای حسینعلی میرزا آیین بهائیت به وجود آمد، البته همانگونه که در ادامه میآید حسینعلی میرزا ادعای دیگر نیز داشته است، ادعای ربوبیت و الوهیت داشته است و در نوشتههای مختلف خود را خدای خدایان، آفریدگار جهان و خدای تنهای زندان نامید و پیروانش نیز خدایی او را پذیرفتند. عبدالبها مقام پدرش را احدیت ذات هویت وجودی خوانده است ،و قبر او قبله بهائیان شده است.
بند چهارم :رهبران بهایی
الف :عباس افندی
عباس افندی (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر میرزا حسینعلی است و جانشین میرزا حسینعلی بها محسوب می گردد. عبدالبها در این میان با برادر خود محمدعلی بها اختلافاتی داشت ولی در نهایت توانست جانشین حسینعلی بها شود. از جمله خصوصیات جالب عبدالبهاء ، در مقام رهبری بهائیان این بود که با توجه به اوضاع اجتماعی و دینی وبه منظور جلب رضایت مقامات عثمانی ، رسماً و با التزام تمام، در مراسم دینی اسلامی، از جمله نمازجمعه ، شرکت می کرد و به بهائیان سفارش کرده بود که در آن دیار به کلی از سخن گفتن در باره آیین جدید بپرهیزند و همچنین برای روسای حکومت های مختلف از جمله برای امپراطور روس یا برای حکومت عثمانی دعا میکرد.
دریافت نشان شهسواری (نایت هود) از دولت انگلیس و ملقب شدن وی به عنوان سر نیز بعد از استقرار انگلیسیها در فلسطین صورت گرفت و همچنین عبدالبها به انگلیس و اروپا بسیار سفر میکرد و این نقش عمده ایی در گسترش این آیین داشت. پیش از این مرحله ، آیین بهائی بیشتر به عنوان یک انشعاب از اسلام بروز کرده بود و حتی رهبران بهائی در برخی مواضع ،در بلاد عثمانی خود را شاخه ای از متصوفه شناسانده بودند. در آن مرحله ، رهبران و مبلغان این آیین برای اثبات حقانیت خود از درون قرآن و حدیث به جستجوی دلیل می پرداختند و آنها را برای مخاطبانشان که مسلمانان، به ویژه شیعیان بودند مطرح می کردند. پیروان اولیه آیین بهائی نیز از دین جدید همین تلقی را داشتند و به همین سبب ، مهم ترین متن احکامی این آیین، کتاب اقدس است که از حیث صورت ،تشابه کامل بر متون فقهی اسلامی دارد و به ادعای منآبع متأخر بهائی ،با توجه به محی

