دستیابی به باورها و عقاید مردم در مورد حیوانات مختلف
آشنایی با انگیزه و انتخاب این حیوانات در نقشهای مختلف داستانها
۱-۵- پیشینه و ضرورت انجام تحقیق
– بررسی حکایتهای حیوانات در ادب فارسی از محمد تقوی که در سال ۱۳۷۶ به چاپ رسیده است. این اثر به بررسی حکایتهایی میپردازد که تمامی شخصیتهای آن جانوران هستند. از سویی دیگر این بررسیها در زمینۀ ادبیات مکتوب صورت گرفته است.
– مقاله تطور بنمایه «کلاغ» از اسطوره تا فرهنگ عامه، اثر محمد پارسانسب و مهسا معنوی.
– بنمایهها و عناصر قصههای پریوار اثر زیبا پریشانی و مسعود شیربچه (۱۳۸۸) که با نگاهی کلی به بنمایههای افسانهها، به صورت پراکنده و محدود به بررسی چند حیوان در افسانهها پرداخته است که کافی به نظر نمیرسد. و البته بررسی جانوران، از جنبه یاریگر بودن یا ضد قهرمان بودن در این اثر صورت نگرفته است. نظر به اینکه نقش جانوران در فرهنگ افسانههای مردم ایران برای اولین بار صورت میگیرد، این تحقیق از این جنبه جدید به نظر میرسد و پیشینه دیگری ندارد.
۱-۶- روش تحقیق
روش تحقیق از نوع توصیفی-تحلیلی و روش جمع آوری دادهها از طریق فیش برداری و کاوشهای کتابخانهای است.
۱-۷- جامعۀ آماری، نمونۀ آماری و روش نمونهگیری
جامعۀ آماری: دورۀ ۱۹ جلدی فرهنگ افسانههای مردم ایران
نمونۀ آماری: ۶۰ افسانه از این کتاب
روش نمونهگیری به صورت آگاهانه یعنی ۶۰ افسانه که شخصیتهای آنها جانوران هستند انتخاب شدند.
فصل دوم
مبانی نظری تحقیق
۲-۱- نگاهی به تمثیل و ادبیات شفاهی
هدف از این پژوهش بررسی نقش جانوران در افسانههاست. از آنجا که این افسانهها تمثیلی و در حیطۀ ادبیات شفاهی هستند در این فصل ابتدا به تعریف تمثیل، رمز و نماد، ادبیات شفاهی و در پایان به افسانهها و اهمیت جانوران در آنها پرداخته میشود.
۲-۱-۱- تمثیل
«تمثیل حاصل یک ارتباط دوگانه بین مشبه و مشبهٌبه (ممثّل) است. در تمثیل هم اصل بر این است که فقط مشبهٌبه (که جمله و کلام طولانی و مثلاً حکایتی است نه کلمه) ذکر شود و از آن متوجه مشبه شویم.» (شمیسا، ۱۳۸۶ :۷۳)
«تمثیل بیان حکایت و روایتی است که هر چند معنای ظاهری دارد، اما مراد گوینده معنای کلیتر دیگری است.» (شمیسا، ۱۳۹۳ : ۲۴۳)
«تمثیل بهطور کلی حکایت یا داستان کوتاه یا بلندی است که فکر یا پیامی اخلاقی، عرفانی، دینی، اجتماعی و سیاسی را بیان میکند. اگر این فکر یا پیام بهعنوان نتیجۀ منطقی حکایت یا داستان در کلام پیدا و آَشکار باشد و یا به صراحت ذکر شود، آن را مثل یا تمثیل میگوییم و اگر این فکر یا پیام در حکایت یا داستان به کلی پنهان باشد و کشف آن احتیاج به فعالیت اندیشه و تخیل و تفسیر داستان باشد؛ آن را تمثیل رمزی مینامیم. شخصیتها در هر دو نوع تمثیل ممکن است حیوانات، اشیا، و انسانها باشند.» (پورنامداریان، ۱۳۸۳ :۱۴۷)
«آنچنان که از تشبیه مرکب، استعارۀ مرکب، استدلال، ضربالمثل و اسلوب و معادله گرفته تا حکایت اخلاقی، قصههای حیوانات، قصههای رمزی و نیز معادل روایت داستانی (الیگوری) در ادبیات فرنگی را شامل میشود.» (فتوحی، ۱۳۸۳ : ۱۴۲)
«در تمثیل روایت عیناً خود واقعیت نیست، بلکه نمونۀ همسان با واقعیت است. پس واقعیتهای تمثیلی اغلب عاریتی، مجازی، مشابه یا مدلوارههایی از واقعیتهای عینی هستند. در مرحلۀ دوم، سخن بر سر مصداقهای تمثیل در عالم خارج است، یعنی تعیین تکتک عناصر تمثیل از میان واقعیتهای عینی. و از آنجا که بیشتر عناصر تمثیل بر چیزی، ورای صورت ظاهری خود، دلالت میکنند، نماد به این عرصه وارد میشود تا نقش خود را در تشخیص مصداقها بر عهده بگیرد.» (شیری، ۱۳۸۹: ۳۸)
«چنانکه میدانیم چیزهای تجسمناپذیر و غیرقابل مشاهده چون روح و نفس و قداست و جز آن، موضوع ماوراءالطبیعه و هنر و مذهب و سحر و جادوست که همه به زبان رمز افادۀ معنی میکنند. پس نماد تصویری است رسانندۀ معنایی سری و رمزی.» (دلاشو، ۱۳۸۶: ۱۵)
«رمز چیزی است از جهان شناختهشده و قابل دریافت و تجربه از طریق حواس که به چیزی از جهان ناشناخته و غیرمحسوس، یا به مفهوم مستقیم و متعارف خود اشاره کند، به شرط آنکه این اشاره مبتنی بر قرارداد نباشد و آن مفهوم نیز یگانه مفهوم قطعی و مسلم آن تلقی نگردد. بنابراین به اختصار بیشتر میتوان رمز را نشانهای پیدا از واقعیتی ناپیدا شمرد.» (پورنامداریان، ۱۳۸۳: ۲۳)
«دو جزء نماد یعنی صورت و معنی یا دال و مدلول آن برخلاف نشانه و مثل، بینهایت باز و گسترده است. صورت نماد که تنها پارۀ عینی و شناختۀ آن است، مفید معانی و صفات غالباً غیرقابل تجسمی است که گاه متضادند. مثلاً تصویر رمزی آتش به معانی مختلف: آتش پاککننده، آتش جنسی، آتش اهریمنی و دوزخی آمده است.
همچنین معنای نماد (یعنی آنچه رمز مظهر آن است) که باز (و به طریق اولی) نامتناهی و تجسمناپذیر است، ممکن است از سراسر عالم واقع: عالم جمادی، نباتی، حیوانی، فلکی و انسانی، جامهای به عاریت گیرد تا قابل تجلی و تظاهر باشد.» (دلاشو، ۱۳۸۶ : ۱۵)
«در واقع انسان برای تغییر جهان دو وسیله در اختیار دارد: علم عینی که دامنۀ تسخیرش بر طبیعت بیش از پیش گسترش مییابد و تخیل ذهنی که به وساطت شعر و اسطوره و مذاهب اسرار جهان را با آرمان نوع بشر که آرزوی خوشبختی است سازگار میکند.» (همان:۲۲)
۲-۱-
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید. |
۱-۱- انواع تمثیل
«میتوان تمثیل را از منظر صورت و محتوا و با در نظر داشتن آن در شعر و نثر، و با نگرشی جامعتر و دقیقتر چنین تقسیمبندی کرد: تمثیلهای اندیشهای – آموزشی یا اندیشههای تمثیلی؛ تمثیلهای حیوانات یا داستانهای تمثیلی حیوانات؛ تمثیلهای اسطورهای یا اسطورههای تمثیلی؛ تمثیلهای فانتزی (رؤیایی-تخیلی) یا فانتزی تمثیلی؛ تمثیلهای افسانهای یا افسانههای تمثیلی؛ تمثیلهای رمزی یا رمزهای تمثیلی؛ تمثیلهای واقعنما یا واقعیتهای تمثیلی؛ تمثیلهای قصهوار یا قصهوارههای تمثیلی؛ مثلگویی یا مثلآوری یا مثلزدن؛ و تمثیلهای تصویری یا تصویرهای تمثیلی.» (شیری، ۱۳۸۹ : ۵۲)
۲-۱-۲- فولکلور و ادبیات شفاهی
«نخستینبار آمبرواز مورتن در ۱۸۸۵ میلادی آثار باستان و ادبیات توده را فولکلور نامید، یعنی دانش عوام.» (هدایت، ۱۳۷۹ : ۲۳۳)
«به موجب تعریف سن یتو فولکلور به مطالعۀ زندگی تودۀ عوام در کشورهای متمدن میپردازد، زیرا در مقابل ادبیات توده، فرهنگ رسمی و استادانه وجود دارد، به این معنی که موارد فولکلور در نزد مللی یافت میشود که دارای دو پرورش باشند: یکی مربوط به طبقۀ تحصیلکرده و دیگری مربوط به طبقۀ عوام، مثلاً در هندوچین فولکلور وجود دارد، امّا نزد قبایل وحشی استرالیا که نوشته و کتاب ندارند فولکلور یافت نمیشود؛ زیرا که همۀ امور زندگی این قبایل مربوط به علم نژادشناسی است.» (هدایت، ۱۳۷۹ : ۲۳۳)
«ادبیات فولکلور از گذشته تاکنون به طور مستمر عجیب با تاریخ بشر همگام بوده است. ماکسیم گورکی با اشاره به اهمیت ادبیات گذشته میگوید: افسانههای قدیمی، اسطوره و داستانها برای ما آشنا به نظر میرسند، اما درک عمق مفهوم اولیۀ آنها بسیار ضروری است.» (سیپک، ۱۳۸۴ : ۱۳)
«جایگاه ادبیات فولکلور بهعنوان سند تاریخی و تقریر وجدان ملی جوامع بشری شایان توجه است.» (همان:۱۴)
«بنابراین، نظریۀ گورکی مبنی بر اینکه باید ادبیات فولکلور را گردآوری کرد و آموخت درست است، چرا که ادبیات آیینۀ زندگی واقعی انسانهاست.» (همان: ۱۵)
«موضوعاتی را که مورد بحث فولکلورشناسان قرار میگیرد میتوان زیر دستهبندیهای کلی قرار داد. از آن جمله مثلاً ادبیات شفاهی که گاهی هنر زبانی یا هنر شفاهی نیز گفته میشود. یکی از بخشهای ادبیات شفاهی، داستانهای عامیانه است که خود به انواع و اقسامی تقسیم میشود.» (بدرهای، ۱۳۷۱ : ۶)
«داستانها را نیز میتوان گونهای از ادبیات بهحساب آورد که حد واسط حماسه و ادبیات سرگرمکننده هستند.